بوسه بر پیشانیت مینهم در این واپسین دیدار
بگذار اقرار کنم : حق با تو بود که پنداشتی
زندگانیم رویایی بیش نیست
با این وجود گر روز یا شبی چه در خیال ،
چه در هیچ
امید رخت بربندد پنداری که چیز کمی از دست دادهایم ؟
گر اینگونه باشد سراسر زندگانی رویایی بیش نیست
در میان خروش امواج مشوش ساحل ایستادهام
دانه های زرین شن در دستانم چه حقیر
از میان انگشتانم سر میخورند خدایا !
مرا توان آن نیست که محکمتر در دست گیرمشان ؟
یا تنها یکی از آنها را از چنگال موجی سفاک برهانم ؟
آیا سراسر زندگانی تنها یک رویاست ؟
شعر تمام زندگی
شاعر:ادگار آلن پو
ترجمه از:مستانه پورمقدم